گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول

[بیانات آن حضرت- علیه السلام- در علت اختلاف حدیث]






[بیانات آن حضرت- علیه السلام- در علت اختلاف حدیث] ( 1) پس یک مردي پرسید: من چیزهاي بسیاري از قرآن و روایات
نبويّ از سلمان و أبو ذرّ و مقداد شنیدهام که با آنچه در نزد مردم است مغایر میباشد و باز از شما چیزي در تصدیق آنچه شنیدهام
میشنوم، و در دست مردم مطالب بسیاري از تفسیر قرآن و احادیث نبويّ میبینم که شما با آنها مخالفید و همه را باطل میدانید،
(1) آیا معتقدید که مردم عمدا به رسول خدا دروغ میبندند و قرآن را به آراء خود تفسیر میکنند؟ص: 598
گفت: آن حضرت متوجّه من شده و فرمود: پرسشی کردي اکنون پاسخش را بفهم، همانا نزد مردم حقّ و باطل و راست و دروغ و
ناسخ و منسوخ و عام و خاصّ و محکم و متشابه و خاطره درست و نادرست همه هست، و در زمان آن حضرت مردم بر او دروغ
اي مردم همانا دروغبندان بر من زیاد شدهاند هر که عمدا به من دروغ بندد باید جاي » : بستند تا آنکه میانشان برخاسته و فرمود
همانا حدیث از چهار طریقی که پنجمی ندارد به تو میرسد: أوّل: فرد منافقی که تظاهر به ایمان .« نشستن خود را در دوزخ بیابد
میکند و اسلام ساختگی دارد و از روي عمد دروغ بستن به پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله پروا ندارد و آن را گناه نمیشمارد، اگر
مردم بدانند که او منافق و دروغگو است از او نپذیرفته و تصدیقش نمیکنند لیکن مردم میگویند این شخص همدم پیغمبر صلّی
اللَّه علیه و آله بوده و او را دیده و از او شنیده و از او گرفته، پس مردم از او اخذ کنند و از حالش آگهی ندارند، در صورتی که
خداوند پیغمبرش را از حال منافقین خبر داده و ایشان را وصف نموده، پس أهل نفاق پس از وفات پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله زنده
مانده و به رهبران گمراهی و جماعتی که مردم را با باطل و تهمت به دوزخ خوانند پیوستند، و آنان پستهاي حسّاسشان دادند و
برگردن مردمشان سوار کردندص: 599 و به وسیله آنان دنیا را به دست آوردند زیرا مردم همراه زمامداران و دنبال
دنیا میروند مگر آن را که خدا نگهدارد، این بود یکی از چهار نفر. ( 1) دوم: کسی که چیزي از آن حضرت شنیده و آن را درست
نفهمیده و بغلط رفته ولی قصد دروغ نداشته آن حدیث در دست او است، به آن معتقد است و عمل میکند و به دیگران میرساند
و میگوید من این را از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله شنیدم، اگر مسلمین بدانند که او غلط رفته از او نخواهند پذیرفت و اگر هم
خودش بداند اشتباه کرده، آن را رها کند. سوم: شخصی که چیزي از آن حضرت شنیده که به آن امر میفرمود سپس پیغمبر از آن
نهی کرده و او آگاه نگشته یا نهی چیزي را از پیغمبر شنیده سپس آن حضرت به آن امر فرموده و او اطّلاع نیافته، پس او منسوخ را
حفظ کرده و ناسخ را حفظ نکرده اگر او بداند منسوخ است ترکش کند و اگر مسلمین هنگام شنیدن بدانند منسوخ است ترکش
کنند. چهارم: شخصی که بر خدا و بر پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله دروغ نبسته و دروغرا از ترس خدا و احترام پیغمبر مبغوض دارد، و
هیچ قصدي هم به آن ندارد (فراموشش نکرده) بلکه آنچه شنیده چنان که بوده حفظ کرده و همچنان که شنیده نقل کرده، به آن
نیفزوده و از آن کم نکرده ناسخ را حفظ کرده و بدان عمل کرده و منسوخ را شناخته و از آن دوري کرده،ص:
600 و عام و خاصّ را دریافته و هر کدام را در موضع خود قرار داده و به متشابه و محکم واقف است. ( 1) و گاهی رسول خدا صلّی
اللَّه علیه و آله به دو طریق سخن میفرمود: سخنی عام و سخنی خاصّ، گاهی فردي آن را میشنید که هیچ شناختی از آنچه منظور
خدا و پیامبر بود نداشت، و آن را حمل نموده و بدون معرفت به معنی و قصد آن و اینکه دلیل آن سخن چه بوده همه و همه را
توجیه میکرد، و تمام أصحاب رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله از آن حضرت نمیپرسیدند و فهمجویی نمیکردند، و دوست
داشتند که فردي بیابانی و رهگذر بیاید و از پیغمبر بپرسد تا آنان بشنوند، و تنها من بودم که تمام مطالب را پرسیده و حفظ
میداشتم، و این وجوه اختلاف مردمان و علّت خلاف در روایات و تفسیر ایشان است.
صفحه 180 از 184
[بیان رسول خدا- صلی الله علیه و آله- در باره دجال]
147 - از یحیی حضرمیّ نقل است که گفت: از حضرت أمیر علیه السّلام ( [بیان رسول خدا- صلی الله علیه و آله- در باره دجال] ( 2
شنیدم میفرمود: روزي رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله سر مبارك خود بر زانوي من نهاده و خوابیده بود و ما نزد او نشسته بودیم
که حرف از دجّال به میان آمد، به من گفتند: دجّال کیست؟ در این حال رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله با صورتی سرخ بیدار شده
و فرمود: در چه موضوعی سخن میگویید؟ عرض کردم: اي رسول خدا، مرا از دجّال پرسیدند.ص: 601 فرمود:
من از براي شما از غیر دجّال میترسم، گفتم: اي نبیّ اللَّه آن چیست؟ فرمود: از والیان گمراه و گمراهکنندهاي که پس از من خون
عترت مرا میریزند، من با هر که با آنان بجنگد در جنگم، و با هر که با ایشان آشتی باشد در آشتی و صلحم.ص:
602 - همچنان که در صفحه 61 وعده کرده بودیم اینک توضیح مطلب: جناب استاد غفّاري- أیّده اللَّه- در شرح مشیخه کتاب من
لا یحضره الفقیه ضمن شرح حال محمّد بن قاسم استرآباديّ مفسّر به نقد تفسیر منسوب به امام حسن عسکريّ علیه السّلام پرداخته، و
با ذکر شواهدي از کتاب؛ آن را تضعیف نمودهاند و انتساب آن را به ساحت معصومین بدور و حتّی به فرد مسلمان امامی مذهب
پایبند به اصول امامیّه محال میدانند، و یکی از مواردي که معظّم له ذکر فرمودهاند همین مطلب منقول از رسول خدا صلّی اللَّه علیه
و آله است که آن حضرت دلیل عدم عذاب أبو جهل را تولّد عکرمه دانسته که خداوند به همین خاطر آن را از وي منع فرموده،
باید دانست که این ذرّیّه طیّبه! را ارباب تاریخ و تراجم جزء دشمنان سرسخت رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نام » : ایشان میگویند
و من » : و اسد الغابۀ گوید ،« کان شدید العداوة لرسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله فی الجاهلیّۀ » : برده و در باره او یعنی عکرمه گویند
و وي را در جاهلیّت در دشمنی رسول خدا همگام پدرش ،« هر کس به پدرش مشابه باشد ستم نکرده » : یعنی « أشبه أباه فما ظلم
همی دانند، و در غزوه احد فرمانده ستون چپ لشکر مشرکین بوده، و در غزوه بدر چند تن از مسلمانان را بقتل رسانیده که از جمله
آنان رافع بن معلّی بن- لوذان است، و دشمنی این ذرّیّه طیّبه! با أمیر المؤمنین علیه السّلام براي آنان که با تاریخ اسلام آشنایند محلّ
تردید نیست، و توجیه به اینکه مراد فردي از نسل عکرمه است بیوجه است، زیرا علماي انساب و ارباب سیر جملگی نصّ صریح
و نیز این ذرّیه .« لیس لعکرمۀ عقب و انقرض نسل أبی جهل إلّا من بناته » : دارند که وي پس از خود کسی را نگذاشت و گویند
طیّبه! از آن چند تنی است که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله در روز فتح مکّه فرمان داد مسلمانان مأمورند در هر کجا اینان دیده
.« شدند آنها را بکشند و لو پناه به پرده خانه کعبه برده باشند یا در زیر پرده خانه پنهان شده باشند، و بدین خاطر به یمن فرار کرد
و أسلم عکرمۀ بعد فتح مکّۀ. و » : 513 ) و زرکلی در أعلام ضمن شرح حال او گوید - (نقل از کتاب فقیه مترجم، ج 6 ص 517
حسن إسلامه، فشهد الوقائع، و ولی الأعمال لأبی بکر، و استشهد فی الیرموك (سنۀ 13 )، أو یوم مرج ال ّ ص فر، و عمره 62 سنۀ. و فی
الاحتجاج، ج 2، ص: 3 .« قال المبرّد: فنهی عن سبّ أبی جهل من أجل عکرمۀ ، « لا تؤذوا الأحیاء بسبب الموتی » : الحدیث
- همچنان که در صفحه 61 وعده کرده بودیم اینک توضیح مطلب:
- همچنان که در صفحه 61 وعده کرده بودیم اینک توضیح مطلب: جناب استاد غفّاري- أیّده اللَّه- در شرح مشیخه کتاب من لا
یحضره الفقیه ضمن شرح حال محمّد بن قاسم استرآباديّ مفسّر به نقد تفسیر منسوب به امام حسن عسکريّ علیه السّلام پرداخته، و با
ذکر شواهدي از کتاب؛ آن را تضعیف نمودهاند و انتساب آن را به ساحت معصومین بدور و حتّی به فرد مسلمان امامی مذهب
پایبند به اصول امامیّه محال میدانند، و یکی از مواردي که معظّم له ذکر فرمودهاند همین مطلب منقول از رسول خدا صلّی اللَّه علیه
و آله است که آن حضرت دلیل عدم عذاب أبو جهل را تولّد عکرمه دانسته که خداوند به همین خاطر آن را از وي منع فرموده،
باید دانست که این ذرّیّه طیّبه! را ارباب تاریخ و تراجم جزء دشمنان سرسخت رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نام » : ایشان میگویند
صفحه 181 از 184
و من » : و اسد الغابۀ گوید ،« کان شدید العداوة لرسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله فی الجاهلیّۀ » : برده و در باره او یعنی عکرمه گویند
و وي را در جاهلیّت در دشمنی رسول خدا همگام پدرش ،« هر کس به پدرش مشابه باشد ستم نکرده » : یعنی « أشبه أباه فما ظلم
همی دانند، و در غزوه احد فرمانده ستون چپ لشکر مشرکین بوده، و در غزوه بدر چند تن از مسلمانان را بقتل رسانیده که از جمله
آنان رافع بن معلّی بن- لوذان است، و دشمنی این ذرّیّه طیّبه! با أمیر المؤمنین علیه السّلام براي آنان که با تاریخ اسلام آشنایند محلّ
تردید نیست، و توجیه به اینکه مراد فردي از نسل عکرمه است بیوجه است، زیرا علماي انساب و ارباب سیر جملگی نصّ صریح
و نیز این ذرّیه .« لیس لعکرمۀ عقب و انقرض نسل أبی جهل إلّا من بناته » : دارند که وي پس از خود کسی را نگذاشت و گویند
طیّبه! از آن چند تنی است که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله در روز فتح مکّه فرمان داد مسلمانان مأمورند در هر کجا اینان دیده
.« شدند آنها را بکشند و لو پناه به پرده خانه کعبه برده باشند یا در زیر پرده خانه پنهان شده باشند، و بدین خاطر به یمن فرار کرد
و أسلم عکرمۀ بعد فتح مکّۀ. و » : 513 ) و زرکلی در أعلام ضمن شرح حال او گوید - (نقل از کتاب فقیه مترجم، ج 6 ص 517
حسن إسلامه، فشهد الوقائع، و ولی الأعمال لأبی بکر، و استشهد فی الیرموك (سنۀ 13 )، أو یوم مرج ال ّ ص فر، و عمره 62 سنۀ. و فی
الاحتجاج، ج 2، ص: 3 .« قال المبرّد: فنهی عن سبّ أبی جهل من أجل عکرمۀ ، « لا تؤذوا الأحیاء بسبب الموتی » : الحدیث
درباره